پيش از اينها فکر ميکردم خدا ، خانهاي دارد کنار ابرها
هيچکس از جاي او آگاه نيست ، هيچکس را در حضورش راه نيست
پيش از اينها خاطرم دلگير بود ، از خدا در ذهنم اين تصوير بود
آن خدا بيرحم بود و خشمگين ، خانهاش در آسمان، دور از زمين
بود، اما در ميان ما نبود ، مهربان و ساده و زيبا نبود
هرچه مي پرسيدم، از خود، از خدا ، از زمين، از آسمان، از ابرها
زود ميگفتند: اين کار خداست ، پرس و جو از کار او کاري خطاست
کج گشودي دست، سنگت ميکند ، کج نهادي پاي، لنگت ميکند
تا خطا کردي، عذابت ميکند ، در ميان آتش، آبت ميکند
باهمين قصه، دلم مشغول بود ، خوابهايم خواب ديو و غول بود
تا که يک شب دست در دست پدر ، راه افتادم به قصد يک سفر
درميان راه، در يک روستا ، خانهاي ديديم، خوب و آشنا
زودپرسيدم:پدر،اينجاکجاست؟ گفت:اينجاخانه ی خوب خداست
گفت:اينجاميشود يک لحظه ماند،گوشهاي خلوت،نمازي ساده خواند
با وضويي دست و رويي تازه کرد ، با دل خود، گفت و گويي تازه کرد
گفتمش،پس آن خداي خشمگين، خانهاش اينجاست؟اينجا،درزمين؟
گفت: آري، خانهي او بيرياست ، فرشهايش از گليم و بورياست
مهربان و ساده و بيکينه است ، مثل نوري در دل آيينه است
تازه فهميدم خدايم، اين خداست ، اين خداي مهربان و آشناست
دوستي، ازمن به من نزديکتر ، از رگ گردن به من نزديکتر
ميتوانم بعد از اين، با اين خدا ، دوست باشم، دوست، پاک و بيريا
ميتوان با اين خدا پرواز کرد ، سفرهي دل را برايش باز کرد
ميتوان با او صميمي حرف زد ، مثل ياران قديمي حرف زد
ميتوان درباره هر چيز گفت ، ميتوان شعري خيال انگيز گفت
دوستان گرامی اگر از این شعر زیبا خوشتون اومده حتما برای شادی
روح زندهياد "قيصر امينپور" صلواتی عنایت فرمایید ![](http://loxblog.com/fckeditor/editor/images/smiley/msn/72.gif)
:: موضوعات مرتبط:
یاد خــدا،آرامش بخش دلهــا،
شعر،جمله زیبا ،
،
:: برچسبها:
شعر زیبا,
خدا,
شعر زیبا درباره خدا,
شعر قیصر امین پور,
خدا,
شعر,